ساده نویسی

نوشته هائی در باره ساده نویسی

ساده نویسی

نوشته هائی در باره ساده نویسی

درازنویسی و حشو

نوشته شده توسط : جبار پیوسته

یکی از نکاتی که بسیاری از نویسندگان از آن غافلند و یا اینکه کمتر توجه می کنند «حشو» در
نوشتار است. دکتر یوسف عالی عباس آباد در تعریف حشو می گوید: «جمله یا کلمه ای است
که از نظر معنی غیر لازم است و اگر آن را حذف کنند به معنای سخن لطمه ای نمی خورد».
به کار بردن حشو علاوه بر اینکه نافی اصل اقتصاد در زبان است باعث ضعف کارایی آن می
شود و ازدحام عناصر آن ذهن خواننده را از توجه به اصل سخن منحرف می سازد. حشو
انواعی دارد که از جمله آن ها می توان به موارد زیر اشاره کرد:

1- استفاده از صفتی که چیزی بر موصوف نمی افزاید و یا ساخت ترکیبی که دست کم یک واژه ی آن زائد است؛ مانند: رطب تازه، نسیم ملایم، عسل شیرین، پارس سگ، سفره ی غذا و ... می دانیم که (به عنوان نمونه) «عسل» «شیرین» است و نیازی به آوردن واژه ی «شیرین» در کنار آن نیست؛ و یا اینکه «پارس» به معنی صدای سگ است و به تنهایی معنی را می رساند و لذا نیازی به آوردن واژه ی «سگ» نیست.

2- آوردن دو واژه در کنار هم که هر دو یک معنی و مفهوم را می رساند مانند: اخوی من، تاب تحمل، سنگ حجرالاسود، دهم عاشورا و ... (در اینجا نیز «اخوی» به معنی «برادر من» است و لذا نیازی به آوردن ضمیر «من» نیست.)

3- بی توجهی به قاعده های دستور زبان که از آن جمله می توان به موردهای زیر اشاره کرد:

الف: افزودن علامت تفضیلی «تر» و «ترین» فارسی به صفت های تفضیلی عربی؛ مانند: اعلم تر، اعلم ترین، ارشدتر، ارشدترین و ... (در اینجا نیز «اعلم» صفت تفضیلی است و نیازی به «تر» ندارد).

ب: افزدون پسوند «گاه» به اسم مکان مانند: منزلگاه، منظرگاه و ... («منزل» اسم مکان است و به تنهایی معنی را می رساند و نیازی به «گاه» ندارد.)

ج: آوردن صفت «کوچک» همراه «کاف و چه» که خود نشانه ی تصغیر هستند مانند: آدمک کوچک، اتاقک کوچک، حوضچه ی کوچک و ... («آدمک» یعنی «آدم کوچک» و لذا نیازی به آوردن دوباره ی صفت «کوچک» نیست.)

 هر چند برخی از حشوهایی که در بالا آمد در آثار بزرگان هم دیده می شود ولی منطق زبانی حکم می کند تا جایی که می توانیم از این موضوع پرهیز کنیم.

 به کار بردن تعبیرهای دراز و تکلف بار با اصول زبان معیار که بر ساده نویس 

ی و
استفاده از عبارت های کوتاه استوار است مغایرت دارد. بهتر است تا جایی که می توانیم
از به کار بردن تعبیرهای طولانی پرهیز کنیم و به جای آن ها از معادل های مناسب دیگر
و البته ساده و کوتاه استفاده کنیم. در زیر نمونه هایی از این نوع تعبیرها آورده می
شود:

نمونه غیر معیار

نمونه معیار

اتخاذ کردن

گرفتن

ارسال کردن

فرستادن

اطلاع حاصل نمودن

دریافتن

اظهار تشکر کردن

تشکر کردن

اقدام مقتضی به عمل آوردن

انجام دادن

به رشته ی تحریر کشیدن

نوشتن

به عمل آوردن

انجام دادن

به فراموشی سپردن

فراموش کردن

به فروش رساندن

فروختن

به هلاکت رساندن

کشتن

حضور به هم رسانیدن

حاضر شدن

خریداری کردن

خریدن

دعوت به عمل آوردن

دعوت کردن

 

سخن ما این است که متن، بی خودی پیچیده و تو در تو نشود. اگر واژه ها چیزی بر معنا و زیبایی می افزایند که ایرادی ندارد. ولی وقتی فقط زیادی اند و به کار نبردن آن نه تنها ایرادی وارد نمی کند بلکه متن را زیباتر می کند، آیا باز هم باید به کار برد؟ به دو جمله ی زیر دقت کنید:در خصوص آسفالت خیابان دهم اقدام مقتضی را به عمل آورید.خیابان دهم را آسفالت کنید.کدام بهتر است؟ بحث ما روی واژه هایی است که متن را از روانی خارج می کند و در عین حال نه بر معنای آن می افزاید و نه بر زیبایی آن.»

در ادامه ی مطلب اشاره ای می کنیم به کاربرد «مورد».

به کار بردن ترکیب هایی هم که با «مورد» ساخته می شوند ایجاد حشو می کند و بهتر است تا جایی که می توانیم از این نوع ترکیب ها استفاده نکنیم. در زیر نمونه هایی آورده می شود:

نمونه ی غیر معیار

نمونه ی معیار

مورد آزار قرار دادن

آزردن

مورد استفاده قرار دادن

استفاده کردن

مورد بررسی قرار دادن

بررسی کردن

مورد تصویب قرار دادن

تصویب کردن

مورد تعقیب قرار دادن

تعقیب کردن

مورد ستایش قرار دادن

ستودن

مورد موافقت قرار دادن

موافقت کردن

و . . .

«پایان»


 

 


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد